شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

انا الیه راجعون

نشسته تو دلت غمی به وسعت يه آسمون
امشب شده ذکر لبت، انا الیه راجعون

ابری شده چشات، بغضه توی صدات
زندگىِ بی‌فاطمه، سخته چقدر برات
دیدم اسیر شدی، از دنیا سیر شدی
سی سال پیش دیدم بابا، یک شبه پیر شدی

عمری، پلکات نخوابیدن شب تا سحر
حالا انگار، رسیده موقع سفر

«بابای من علی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاب عدالت تو رو، دنیای بی‌وفا نداشت
دستای تکفیر و ریا، داغتو رو دلا گذاشت

ای قبلۀ نیاز، مولای چاره‌ساز
ای آبروی دین علی، ای کشتۀ نماز
زمین و آسمون، محرابِ غرق خون
همراه جبرئیل شدن، برا تو نوحه‌خون

توی سجده، شهید دین شدی ولی
حتی گفتن مگه نماز می‌خوند علی!

«بابای من علی»