افتاده بیکس عمو چرا
بر روی خاک و به خون رها
عمه میگوید مرو مرو
بابا میگـویـد بیـا بیـا
چون اشکم خون من جوشان است
جای من خیمه نه، میدان است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باید کامم تشنهتر شود
در خون جسمم غوطهور شود
در گودال تیغ و نیزهها
دستانم باید سپر شود
پای تو دست من افتادهست
تیر آمد حنجرم آمادهست