شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

برگرد علمدارم

خیمه‌ها همه شعله‌ورن، ساقی العطاشا
بچه‌ها همه منتظرن، ساقی العطاشا

مشکتو روی دوشت، بذار آب‌آور من
حتی یه قطره آبم کافیه، واسه اصغر من

تشنه، موندن، اهل حرم عباس
غوغا، غوغاست، توی دلم عباس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چی آورده دشمن سر تو، ای دلاور من
غرق خون شده پیکر تو، ماه لشکر من

تو می‌ری و حسینت، دیگه نداره لشکر
تو می‌ری و حرم تنها می‌شه، بی‌تو ای برادر

عباس... عباس... ای آخرین یارم
عباس... عباس... برگرد علمدارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه می‌گیرم پیش فرات، من برای چشمت
خون می‌باره از عمق نگات، من فدای چشمت

توی غمت برادر، قامت من خمیده
الهی بشکنه دستایی که، دستاتو بریده

سقا... سقا... سقا... بِنَفسی اَنت
دریا... دریا... دریا... بِنَفسی اَنت