شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

غریب روزگار

بی‌تو غریب روزگارم، بی‌تو اسیر شب تارم
بودی همه دار و ندارم، به یاد غمت بی‌قرارم 

ای یاس علی، رفتی تُو فصل خزون
می‌دونی ولی، بی‌تو این دل شده خون

دیدی بی‌یاری‌مو، دیدی تنها موندم
تنها با دنیایِ درد و غم‌ها موندم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگه بارونیه نگاهم، سه ماهه نیلی شده ماهم
جونتو دادی توی راهم، مثه محسنِ بی‌گناهم 

یادم نمیره، رُو شونه‌م بود سر تو
یادم نمیره، حرفای آخرتو

با اشکات می‌گفتی: «اِبکِ لِلیَتامَی
گریه کن با داغِ مظلوم کربلا»

«زهرای علی فاطمه جان»