روح والایش جای دیگریست
او دلتنگ مأوای دیگریست
یاقوت لبش، گشته پر ترک
اشکش دُرِّ دریای دیگریست
خَلق و خُلقش زبانزد است
این اکبر یا که احمد است
برسر دارد عمامۀ ختم الانبیا
تیغش بُرّان، نطقش گویا، مثل مرتضی
«علیِ اکبر حسین، یابن الحیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اُف بر نفسِ خودکامۀ شما
بر ننگ آلوده جامۀ شما
کی از دین خود، روگردان شوم
نفرین بر اماننامۀ شما
شمشیرم خون بهپا کند
تا دِینَش را ادا کند
خون حمزه، خون کرار، در رگ من است
تقدیم دوست، هر زخمی که بر تنم نشست
«علیِ اکبر حسین، یابن الحیدر»