نعم المولا

سر خم کردم تا بنده‌ات شوم
تا جانباز یک خنده‌ات شوم
با آغوش باز، سویم آمدی
می‌خواهی که شرمنده‌ات شوم؟

عشقت می، من سبو شدم
با تو با آبرو شدم

بر عبد خود از مادر هم مهربان‌تری
از لطف تو حُر شد حالا حُرِّ دیگری

«لبیکَ یابن فاطمه، یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای کربلا بر من بلا ببار
روحم را می‌آزارد انتظار
باید جان دهم، سر بر پای دوست
باید سر دهم در رکاب یار

چشمانم دائم الوضوست
عشقت چون تیغ بر گلوست

نعم المولا سربازی در راهت افتخار
دریاب آقا مجنونت را وقت احتضار

«لبیکَ یابن فاطمه، یابن الزهرا»