شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اول محرم

ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود...

برای عرض تبرّک به ساحت گریه
فرشته منتظر دستمال اشکم بود

کسی برای من و دیده چاوشی می‌خواند
اگر درست بگویم، صدای آدم بود

چگونه اشک نریزد نگاهمان وقتی
زمان خلقتمان اول محرم بود

چرا به آمدن مادرت یقین نکنم
در آن حسینیه‌ای که خود خدا هم بود