شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حُسن عاقبت

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد

بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد

الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...

چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد

توحیدگویِ او نه بنی‌آدم‌اند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...

لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد

سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد

بخشنده‌ای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیّدوار کرد

پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد...