شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

خدا وقتی نخواهد...

خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد

و تا وقتی نخواهد برگی از شاخی نمی‌افتد
و باغی از هجوم بادها پرپر نخواهد شد

خدا وقتی نخواهد دانه‌ای کوچک‌تر از باران
گلی بالارونده مثل نیلوفر نخواهد شد

و کرم کوچکی... پروانه‌ای زیبا... و کوهی سخت،
عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد

خدا وقتی بخواهد، می‌شود... وقتی نخواهد، نه...
گلی بازیچۀ طوفان غارتگر نخواهد شد

خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می‌شود ممکن
ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد