رسالت

چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام‌آوری نکرد

زینب، که مثل او کسی از داغدیدگان
با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد

بعد از وداع روز دهم، با ستارگان
کوتاهی از وظیفۀ هم‌سنگری نکرد

در حقِّ غنچه‌های دل افسردۀ یتیم
چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد...

بعد از امام آینه‌ها، با کلام نور
هیچ آفتاب، این همه روشنگری نکرد

همراه کاروان اسیران، خدای صبر
کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد

جز او، که بود شاهد محمل‌نشین، کسی
دیدار، تازه، با گل خاکستری نکرد

در سایه‌بان محمل غم، با هلال خویش
جز صحبت از شکوه و بلنداختری نکرد...

ویرانه بود و دربه‌دری، باز لحظه‌ای
غفلت ز حال لالۀ نیلوفری نکرد

یادش، هماره مظهر عزّت‌مداری است
نامش، همیشه بر لب ایام جاری است