شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مقصود عاشقان

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست...

بودم بر آن‌که عشق تو پنهان کنم ولیک
شهری تمام غلغله و ماجرای توست

هر جا که پادشاهی و صدریّ و سروری‌ست
موقوف آستان درِ کبریایِ توست...

هر جا سری‌ست، خستۀ شمشیر عشق تو
هر جا دلی‌ست، بستۀ مهر و هوای توست

کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست...

امّید هر کسی به نیازی و حاجتی‌ست
امید ما به رحمت بی‌منتهای توست

هر کس امیدوار به اعمال خویشتن
«سعدی» امیدوار به لطف و عطای توست