شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کلُّ أرضٍ کربلا

چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین

یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...

ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها
آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین

نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین

کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین

عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو
با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین...