شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

أيها الصّبور

...من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور

در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطره‌ها می‌شود مرور

آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من می‌کند ظهور

من هم غریب مثل تو یا أيها الغریب
من کی صبور مثل تو یا أيها الصّبور

با تو چقدر ماهیتم فرق می‌کند
مانند ایستادن شب در حضور نور

در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعة الرسولی و ریحانة النبی

ای نور روشنای دل و خانهٔ نبی
ای جایگاه عرشی تو شانهٔ نبی

روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتدای جهان، روح عالم است

از قلب تو ندیده‌ام آقا رحیم‌تر
از بخشش و کرامت دستت کریم‌تر

حاتم به دست بخشش تو بوسه‌ها زده است
نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است...

سنگ صبور، مأمن غم‌ها و دردها
ای خانه‌ات پناه همه کوچه‌گردها

صلحت حماسه‌ای‌ست که با روضه توام است
صلحت چقدر آینه‌دار محرم است

باید شناخت صبر و شکیبایی تو را
باید گریست یک دهه تنهایی تو را

در لحظه لحظه زندگی تو غم است، آه
غربت همیشه با دل تو توام است، آه

هر لحظهٔ تو بوده نشان از غریبی‌ات
وای از غم دل تو، امان از غریبی‌ات

هر روز شهر بر غمت افزود وای من
دشنام بود و نام علی بود وای من

عمری غریب بوده ولی صبر کرده‌ای
مانند لحظه‌های علی صبر کرده‌ای

شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را

یک قطعه خاک وسعت یک غربت مدام
یک قطعه خاک مدفن چار آسمان امام

یک قطعه که شنیدن آن گریه‌آور است
آن قطعه‌ای که مدفن مخفی مادر است

شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را

در این هجوم درد و غم و داغ بی‌امان
صبری دهد خدا به دل صاحب‌الزمان