شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ارض مقدس

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد، این‌بار با سنگ آمده هابیل

نِگین،‌ دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد
و با فرعون، می‌خندند فرزندان اسرائیل

گلستان شد، اگر چه آتش نمرود، اما سوخت
گلوی «الخلیل» از داغ فرزندان اسماعیل

لب خاخام‌ها، تورات را وارونه می‌خواند!
کشیشان، با دعا، رد می‌شوند از غیرت انجیل

به رسم سامری، این قوم برتر را ببین، دنیا!
در آتش‌بازی خود، کرده‌اند از کودکان، تجلیل

میان نقشه‌ای، غرق‌اند در نیل‌ و فرات، اما
نمی‌دانند این خوابِ پریشانی‌ست، بی‌تأویل

بیا ای تک‌سوار سبز! ای پایان این پاییز!
که همراهت بیاییم از فرات، این‌بار سوی نیل

و «سبحان الذی أسری» بخوان، تا «مسجد الاقصی»
بخوان! ای خواندنت، شیرین‌تر از تنزیل جبرائیل

فلسطین، جوجه‌های کوچکش، حالا ابابیل‌اند
و خواب آخر پاییز می‌بیند، سپاه فیل