شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اشک کربلاییِ تو

بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست
نسیم، چشم به راه گره‌گشایی توست

به باغبانی تو چشم دوخته‌ست بهار
چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست

نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست
سپیده منتظر نور کبریایی توست

به دیرپایی شب‌های انتظار قسم
کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست

خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند
که بی ستاره‌ترین شب، شب جدایی توست

بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست

مدینه را تو صفا می‌دهی ز مقدم خویش
مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست

کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست
بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست

هنوز صحبت آن مادر شهید این است:
شفای سینۀ من اشک کربلایی توست