شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ای همسایه!

مرا از حلقۀ غم‌ها رها کن
مرا از بند ماتم‌ها رها کن
بیا ای عشق، ای همسایه، ای مرگ!
مرا از دست آدم‌ها رها کن

بیا و ناگهان شادم کن ای مرگ!
به یک ویرانی آبادم کن ای مرگ!
اسیر زندگی هستم، خدا را
از این سلول آزادم کن ای مرگ!