شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تبسم کوثر

صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است
پایان ظلمت شب یلدا رسیده است

ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد
یعنی برات وصل به امضا رسیده است

بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان
ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است

عطر گل محمدی از مکه می‌وزد
فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است

تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی
ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است

آمد ندا:«فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما
محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است

بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند
آیینۀ تجسّم طاها رسیده است

قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد
امشب کلید حلّ معما رسیده است

امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت:
مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است

مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست
انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است

هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام
از پرتو ولایت زهرا رسیده است

یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق
کم‌کم به علمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است

از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است،
فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است

تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را
اشراق او به سینۀ سینا رسیده است...

زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر
نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است

زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت
آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است

زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد
پژواک او به عالم بالا رسیده است

زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست
در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است

زهرا که در مقام رضا، مجتبای او
تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است

زهرا که در مقام شهادت، حسین او
از کربلا به«لیلة‌الاسری» رسیده است

زهرا که در جبین درخشان زینبش
ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است

زهرا که روز واقعه، هجده بهار داشت
داغش به قلب لالۀ صحرا رسیده است

ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم
دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است...

تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست
عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است

ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن
پایان کار عشق به این‌جا رسیده است...