شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تو زینبی

ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آن‌جاست

هر جا تو باشی خواهرت آن‌جاست بی‌تردید
هر جا تو باشی ردّ پایی از برادرهاست

اما تو پنهانی در این پیداییِ روشن
این‌گونه پیدا بودنِ پنهان عجب زیباست!

تو زینبی تو ام کلثومی... یکی هستید
«صغری» و «کبری» چیدن تاریخ بی‌معناست...

در خطبه‌هایت خطبه‌های فاطمه جاری‌ست
در خطبه‌هایت خطبه‌های مرتضی پیداست

تو خطبه خواندی کوفه و شام از نفس افتاد
این حرف‌ها تیز است، برنده‌ست، بی‌پرواست

از شعله‌های شعرهایت سوخت جان شهر
در سینۀ مردم هنوز از گریه‌ات غوغاست

از آن روایت‌های سوزان می‌شود فهمید
در سینه‌ات تا لحظۀ پرواز عاشوراست...