شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سورۀ اَلرَّحمان

این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است

پنجه در پنجۀ آتش فِکَنَد گاهِ نبرد
دشت از هیبت این معرکه، سرگردان است

مشک بر دوش گرفته‌ست و دلش را در مُشت
کوه‌مردی که همه آبروی میدان است

تا که لب‌تشنه نمانند غریبان، امروز
می‌رود در دل آتش، به سر پیمان است

این طرف، کوه جوانمردی، ایثار، شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است...

خیره بر خیمۀ زینب شده و می‌نگرد
کودکی را که تمامی عطش و... گریان است

سمت خون: علقمه در آتش و... در سمت عطش:
خیمه‌ها شعله‌ور و بادیه اشک‌افشان است

این که بر صفحۀ پیشانی او حک شده است
آیه‌هایی است که در سورۀ اَلرَّحمان است