شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سِرّ مستور

بیان وصف تو در واژه‌ها نمی‌گنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
شبیه شأن تو، نامت غریب و پنهان است
تو مثل سورۀ قدری، تو سِرّ مستوری

تو خواستی که فقط، ذکر خواهرت باشد
میان مرثیه‌ها از تو گر نشانی نیست
اگر چه عالمه‌ای خود، ولی نشان دادی
به وقت تابش شمس، از قمر نشانی نیست

تویی مفسر خون حسین و اصحابش
که روضه‌خوان شده عالم ز فیض تفسیرت
«علی ز سفرۀ افطار تو نمک برداشت»
که تا ابد همه عالم شود نمک‌گیرت

عقیله در ره روشنگری قدم برداشت
در این مسیر تو بودی هماره همگامش
اگر چه خون حسین آیۀ بصیرت شد
تو و عقیله رساندید بر سرانجامش...

تو در مدینۀ جدت چه روضه‌ای خواندی؟
که شعله بر دل و جان جهانیان زده است:
«مدینه قافلۀ عشق را به خود مپذیر
چرا که جانب تو بی‌حسین آمده است»