شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شب اول محرم

اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست

مگو چقدر زیادند سائلان حرم
که هرچقدر بیایند باز هم کم اوست

هوای انس عزیزی به سینه دارم که
ثواب ما کرم او، گناه ما غم اوست

همیشه سینه‌زن کشتۀ عطشناکم
سیاه‌پوش شهیدی که گریه مرهم اوست

هر آن چه بود گذشت از فضیلت شب قدر
نگاه ما به شب اوّل محرّم اوست