شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شور شهادت

این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست

رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا
ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست

خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟
عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست

پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر
آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست

گرچه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار
باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟...