شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

صد مائده نور

گوش‌ها باز که امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صف ببندید که هنگام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگی عید بگیرید که عید آمده است
این همان عید خدای احد دادگر است

سورۀ مائده خوانید که صد مائده نور
از خدا در دل هر آیۀ آن مستتر است

هر طرف می‌نگرم قافله در قافله دل
هر دلی بال‌زنان سوی علی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌ها یکسره بر خطبۀ پیغامبر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی‌ست
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبر است

ایها الناس هر آنکس که منم مولایش
این علی او را تا روز جزا راهبر است

این علی بعد نبی رهبر و مولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است...

من همان شهر علومم همه باشید گواه
که علی تا ابدالدهر بر این شهر، در است...

گر دو صد کوه طلا در ره معبود دهید
بی تولّای علی جمله هبا و هدر است...

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسید علی بت‌شکن بی‌تبر است...

بی تولّای علی نیست رسالت کامل
ثمر باغ نبوّت همه از این شجر است

نخل‌ها جمله گواه‌اند خدا می‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است...