شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

طفل زبان بسته

بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بسته‌ست...

وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران
یعنی در رحمت به روی آسمان بسته‌ست

خیلی تلظی می‌کند آب فرات؛ اما
راه وصال او به دریا همچنان بسته‌ست

آری، رجزهای علی اکبر و قاسم
شرح تلظی لب طفل زبان بسته‌ست

دفع بلا کرده‌ست از جان امام خویش
او عهد با مولای خود تا پای جان بسته‌ست

می‌خواست بابایش ببوسد حنجر او را
اما مسیر بوسه را تیر و کمان بسته‌ست...