شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

عطش یاری علی

از آتشی که در حرمش شعله‌ور شده‌ست،
شهر مدینه از غم زهرا خبر شده‌ست

آتش زبانه می‌کشد از آستان وحی،
یا آهِ آتشین کسی شعله‌ور شده‌ست؟

نگذشته از غروب رسالت، شبی هنوز
موج دعای خسته‌دلان بی‌اثر شده‌ست

در خانه‌ای که شامِ غریبان گرفته‌اند
غرق ستاره، دامن پاک سحر شده‌ست؟

هرچند سوخت گلشن طاها، گمان مدار-
- نخل وفا شکسته و بی‌برگ و بر شده‌ست

می‌جوشد از دلش عطشِ یاری علی
یعنی تمام هستی او بال و پر شده‌ست

همچون چراغ صاعقه، آهی زمانه‌سوز
از آسمان سینۀ او جلوه‌گر شده‌ست

دارد هنوز رایحۀ بوسۀ نبی
دستی که در حمایت مولا سپر شده‌ست

یک آسمان مصیبت و، یک قامت صبور
اینجا شکوهِ صبر و رضا بیشتر شده‌ست

شرمنده از سکوت زمین، چشم آسمان
آیینه‌دار منظرۀ پشت در شده‌ست

یارب! گواه باش، که در خلوت بقیع
یک آسمان کبوتر دل، دربه‌در شده‌ست