شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

غروب عمر زینب

منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خورشیدبرادرم! تو که می‌رفتی
انگار غروب عمر زینب شده بود