شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

فاتح دل‌ها

جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
از باغ دل‌انگیز ولایت «اَلیَوم
اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم» آورد از عرش

دل تشنۀ جامی از غدیر خم بود
در وادی اوصاف تو سردرگُم بود
خوانند تو را فاتح خیبر، اما
بالاتر از آن فتح دل مردم بود