شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

فاصله‌ها

انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست
می‌خواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست

بر زخم دل سوخته‌ام هیچ دوایی
جز لذت دیدار تو مرهم شدنی نیست

من سروم و آزادگی‌ام ورد زبان‌هاست
جز از غم تو قامت من خم شدنی نیست

بگذار که باران بشوم زار ببارم
حالا که وصال تو فراهم شدنی نیست

می‌خواست غزل فاصله را کم کند اما
انگار که این فاصله‌ها کم شدنی نیست