شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

لبیک یا امام

به‌سوی علقمه رفتم که تشنه‌کام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم

چه باشکوه به لب غنچه می‌زند صلواتم
مگر به باغ گل سرخ، با سلام بیایم

خوشا که گوش به بانگ درای قافله باشم
به کربلای تو از حج ناتمام بیایم

شب است و همسفر مسلمم به غربت کوفه
که چون ستارۀ سرخی به پشت‌بام بیایم

خوشا که جامه‌دران بین خطبه‌خوانی زینب
بر این خرابه بچرخم به صبح شام بیایم

دعا کنید پدر! مادر! این دقیقۀ آخر
که سربریده بر این دشت، چند گام بیایم

چقدر گم شده چون برگ گل سه سالۀ پرپر
علم به دوش به خون‌خواهی کدام بیایم؟

شنیده‌ام که به صحراست چشم یاس سه‌ساله
مگر به نام عمویش به انتقام بیایم

تمام حنجره «هَل مِن مُعین» اوست به گوشم
تمام حنجره «لبیک یا امام» بیایم!