شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

لولاک لما خَلقتُ الاَفلاک

ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک

آشفتۀ موی توست، اَنجُم
سرگشتۀ کوی توست افلاک

ای بر سرت افسر لَعَمرک
وی زیبِ بَرَت قبای لولاک

عالم ز معارف تو واله
تو نغمه‌سرای «ما عَرَفناک»

یا اَعظَمَ صورةَ تَجَلّی
فیها الله مَا أدَقّ مَعناک!

این بنده و مدح چون تو شاهی؟
حاشاک از این مدیحه حاشاک

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خَلقتُ الاَفلاک


ای مظهر اسم اعظمِ حق
مَجلای اَتَمِّ نورِ مطلق

ای شمس شموس و نور انوار
وی اعظم نیّرات و اَشرَق

ای فاتحۀ کتاب هستی
هستی ز تو یافته‌ست رونق

ای آیه‌ای از محامد توست
قرآن مقدَّس مُصَدَّق

وصف تو به شعر در نگنجد
دریا نرود میان زورق

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک...


ای صاحب وحی و قلب آگاه
دارای مقام «لی مع الله»

ای محرم بارگاه لاهوت
وی در ملکوت حق، شهنشاه

ای بر شده از حضیض ناسوت
بر رفرف عز و شوکت و جاه

وانگه ز سرادقات عزت
بگذشتی و ماند امین درگاه

این بوی بهشت عنبرین است
یا ذکر جمیل تو، در افواه؟

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک


ملک و ملکوت از تو پر نور
ای در تو عیان تجلی طور

با روی تو چیست بدر انور؟
با موی تو چیست لیل دیجور؟

روی تو ظهور غیب مَکنون
موی تو حجاب سِرّ مَستور

در خطۀ ملک استقامت
قد تو به اعتدال مشهور

ای از تو به پا نظام عالم
وی بی تو جهان هَباءِ مَنثور

اول رقم تو لوح محفوظ
رَشحِ قلمت کتاب مسطور

مداحی من تو را چنان است
کز چشمۀ خور ثنا کند کور

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک


ای گوهر قدس و فیض اَقدَس
وی صبح ازل اذا تَنفَّس

ذات تو ز هر بدی منزّه
ز آلایش نیستی مقدّس

خاک در توست عرصۀ خاک
فرمان‌بر توست چرخ اَطلس

طبع من و وصف صورت تو؟
معنای دقیق و طفل نورس

مدح تو چنان که لایق توست
در عهدۀ خالق تو و بس

در نعت تو هر بلیغ، اَبکَم
در وصف تو هر فصیح، اَخرَس

نعت من و شأن تو؟ تعالی
وصف من و قدر تو؟ تقدّس

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک...


ای آینۀ تجلّی ذات
مصباح وجود را تو مشکات

ای ماه جمال نازنینت
نورُ الاَرضَین وَ السَّماوات

چون شمس حقیقت تو سر زد
اعیان وجود جمله ذرّات

ذات تو حقیقة الحقائق
نفس تو هویة الهویات

ای نسخۀ عالیات اَحرف
وی دفتر محکمات آیات

ای پایۀ رتبۀ منیعت
برتر ز مدارج خیالات

وی قامت معنی رفیعت
بیرون ز ملابس عبارات

در نعت تو ای عزیز کونین
این جمله بضاعتی‌ست مزجات

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک...


ای عقل نخست و حق ثانی
ذات تو حقیقة المثانی

مرآت وجود، چون تواَش نیست
یک صورت و یک جهان معانی

ای در تو جمال حق نمودار
زیبندۀ توست «من رآنی»

گر کُنه تو را کلیم جوید
طور است و جواب «لَن تَرانی»

ای منشأ عالم عناصر
وی مبدأ فیض آسمانی

اوصاف تو در بیان نگنجد
ور هر سر مو شود زبانی

فرموده به شأنت ایزد پاک
لولاک لما خلقت الافلاک...