شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

وارث موسی

هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس

هم قبله و قلب نخستین در دل توست
هم اهل سرِّ لیلة‌الأسرایی ای قدس

تنها نه در چشمان گریان فلسطین
در چشم اهل آسمان زیبایی ای قدس

پیغمبر ما روی چشم تو قدم زد
تو میزبان حضرت طاهایی ای قدس

غمگین مشو باید که سر بالا بگیری
تو خاکِ پاکِ مسجد الأقصایی ای قدس

دور و بر تو لشکر شمر و یزید است
یک قطره از دریای عاشورایی ای قدس

صهیون همان فرزند فرعون است آری
امروز تنها وارث موسایی ای قدس

فرزندهایت را به خاک و خون کشیدند
از خون دلبندان خود دریایی ای قدس

امروز اگر دست ستم رحمی ندارد
اما در آخر می‌رسد فردایی ای قدس

فردای ما موعود دارد غم ندارد
فردا صدایت می‌رسد تا جایی ای قدس

فردا تمام شهر تو آباد گردد
با دست مهدی زنده و برپایی ای قدس