ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
السلام ای وارث نوح و خلیل!
ای جلال و جلوۀ رب جلیل!
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی
سلام بر تو که مقبولِ آستان خدایی
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
از باغ گفت و از غم بیبرگ و باریاش
از باغبان و زمزمههای بهاریاش
مدینه! بی تو شب من سحر نمیگردد
شب فراق، از این تیرهتر نمیگردد
گرچه درمانده و خستهام من
دل به مِهر رضا بستهام من
ای روشن امید که در دل نشستهای
چون چلچراغ عشق، به محفل نشستهای
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یکطرفشمسالشموسویکطرفشمسالضحی
نشستهام به رواقی به گوشۀ حرمش
رها رهای رها زیر آبشار غمش
کعبۀ اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کربوبلای رضا
یا بر سر زانو بگذارید سرم را
یا آنکه بخوانید به بالین، پسرم را
یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیتاندیش نبود
از جوش مَلَک در این حرم هنگامهست
اینجاست که هر فرشته، گلگون جامهست
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست
گلدستهها منادی شوق پگاه توست
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما
فطرس نامهبر تهران به مشهد با شما
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
جان بر لب من آمد و جانان به بر من
ای مرگ برو عمر من آمد به سر من
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم