شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

المؤمنون اخوة

می‌آید از کوه حرا پایین
کام جهان را می‌کند شیرین

«قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّة»! مسلمانان!
گل داده باغ سوره یاسین

در موسمش پیوند خواهد خورد
دست ربیع و دست فروردین

گل‌های باغ او نمی‌ترسند
از بادهای هرزهٔ دیرین

شد «مختلف، الوانها»؛ اما
«یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِد» ای گلچین

نفرین و لعنی هم اگر باشد
بر آن‌که آفت زد به ما، نفرین!

این باغ، باغ وحدت و مهر است
ای گل کنار باغبان بنشین

بنشین و بذر دوستی بنشان
«چیزی به جز حب است آیا دین؟»

«المؤمنون اخوةٌ»، آری
این است اسلام محمد، این

گل می‌دهد یک جمعه باغ ما
در مسجد الاقصی، بگو آمین