دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم