تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری