اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید