سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری