من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد