شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟