گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟