یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن