وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد