«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
میرود از آن سَرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد بال در میآورد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی