عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم