غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا