سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا