الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...