بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
يارب از فرط گنه، نامهسياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم