هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد