با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت